تابستون

تابستان از نیمه گذشت ،شادابی ،سرسبزی ،طعم گس گرما، آلبالوی ترش، آب تنی همه چیز از نیمه گذشت یعنی افتاده تو سرا شیبی ،حالا چشم بهم بذاری میبینی مدرسه ها باز شده و... روز ها یکی پس از دیگری می گذرد، خودمون منتظریم که زودتر بگذره گاهی آرزو می کنیم !امروز منتظرم که فردا بیاد تا فلان کارو بکنم هفته دیگه زودتر بیاد که فلان خبرو بشنوم ماه دیگه بیاد که...حیف...

البته خوش به حال کسی که فرداش با امروزش فرق داره ...کاشکی  زمان متوقف بشه !کاش می شد برگشت...بهر حال هرچیزی قیمتی داره زمان هم همینطور، چه بخواهیم چه نخواهیم از دستش می دیم پس بهتره خودمون ارزششو بالا ببریم به ازا هر یک لحظه ای که از دست می دیم(می فروشیم)  بهای قابل توجه ای بگیریم تا زیاد دلمون نسوزه...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرام پنج‌شنبه 26 مرداد 1385 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام خانوم دکتر
الان دیگه زمان قیمت نداره ...چوب حراجو کشیدیم به بختش ..
ای خونه دارو بچه دار بدو که ارزونش کردم ...
مفته مفت .....الماس رو میفروشیم به قیمت شیشه ..
وقتی ارزش واقعیشو میفهمیم که از دستش دادیم ..
اونوخ میشینیم حسرت میخوریم ..
وای بر ما ..
شاد باشین ..

تنگی آئورت دوشنبه 30 مرداد 1385 ساعت 12:30 ق.ظ http://tabib111.blogfa.com

سلام همکار عزیز. اولین باره میام اینجا و با اون پستی که در مورد کتاب وقتی دکتر کوچک بود گذاشتین ، فکر کنم همکلاسی باشیم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد