اولین باران پاییزی باریدبا هر نفس عطرزندگی را استشمام  کردم دل انگیزتر و تازه تر!رحمتی بزرگتر از باران هست؟!قطره قطرههایش را می بوسم...

امتحان

اسمش هم ترسناکه وای خصوصا وقتی شفاهی باشه(دقیقا برعکس خیلیها که شفاهی را ترجیح میدن! ) واقعا نمیدونم تا کی قراره امتحان بدم، تمام نمیشه دلشوره ،استرس، طپش قلب ،حتی صدای قورت دادن آب دهنم را همه میشنوند، فاجعه است! چرا هیچکس یه فکری، یه راه حلی برا این قضیه پیدا نمیکنه، البته راه حل که زیاده ولی کیه که اجراش  کنه، یه دفعه یه امتحان دادم سیستمش فوق العاده هیجان انگیزبود اصطلاحا آسکی بود توی کلاس حدود 10 _15 تا میز بود که رو هرکدوم یه میکروسکوپ وزیر لنزشون لام یه انگل(خودش یا تخمش یا نوزادش یا کس وکارش!)بودخوب باید  یکی یکی از انتهای کلاس وارد می شدیم بعد از رویت همه لامها والبته تشخیصشون ازدر دیگه خارج میشدیم  نوبت من شد نیم ساعت انتظار پشت در کلاس و حرف ونقل بچه ها به اندازه کافی هول تو جونم انداخته بودرفتم تو، دیدم همه به آرامی نشستند  سیر انفاس انگلهارومی کنند!تا اومدم  پشت میکروسکوپ آخری جاگیر واگیر شم با صدای زنگ گوشخراشی از جا پریدم، دیدم  همه از جاشون بلند شدند ،هاج وواج مونده بودم چی شده! یه دفعه یکی بهم زد گفت: "برو جلو" تازه فهمیدم چی شده وقت دیدن اون لام تموم شده بود باید می رفتم بعدی رو می دیدم "ولی من که هنور هیچی ندیدم" کسی اهمیت نداد! دیر می جنبیدم بعدی راهم از دست میدادم صدای زنگ شده بود کابوس !هر آن انتظارشو می کشیدم اصلا دیگه نمی فهمیدم اینی که زیر میکروسکوپ میبینم یه کرم ، پشه... فقط صدای زنگ را می فهمیدم  نا امید شده بودم ،باید یه چیزی تو برگم می نوشتم تو اون وضعیت من خودم رو هم نمیشناختم چه برسه به تخم فلان کرم... چندتای اول رو که رد کردم ورق برگشت  حالا مثل یه بازی شده بود(!stop sit) بچه های جلویی بر می گشتند بهم می گفتند بعدی چیه من هم به عقبیها  دیگه نه میکروسکوپ نه لام نه اون جونوری که اون زیر لالا کرده تا بربر نگاهش کنیم اینا مهم نبودند فقط زنگ مهم بود...این یکی هم بخیر گذشت آخیش!...

یه دفعه هم امتحان کامپیوتری دادم خیلی با حال بود نه مدادی نه پاک کنی فقط کلیک!

 خلاصه امتحان هر مدلی باشه ترسناکه ولی اگه متنوع باشه یعنی همشون یه جور نباشن هیجان انگیز میشه اون موقع است که  لذت بخش  هم میشه!

 

ع ش ق

 

 پرسید: تا حالا عاشق شدی ؟خواستم بگم نه، ولی احساس کردم تیری به قلبم فرو رفت دلم هری ریخت پایین، ترسیدم ، باید یه چیزی می گفتم منتظر جوابم بود تصمیمو گرفتم نگاهش نکردم چشممو به دوردست دوختم گفتم:...

ولی مگه میشه بدون عشق زندگی کرد شاید این روزا عشق فراموش شده ولی  نابود نشده ،هست و خواهد بود.

از وقتی خودمو شناختم از عشق بدی شنیدم مثل یه غول شده بود ازش فرار می کردم هر وقت قلقلکم می داد  خفش می کردم!

 ولی من مدام عاشق می شدم وخودم نمی فهمیدم: عاشق دریا ،عاشق نسیم ،عاشق باغ، پروانه ها..عاشق کارم ،حرفه ام ،عاشق خواهرم, دوستم...وکسی  که هیچوقت نتونستم بهش بگم عاشقتم... افسوس ...عاشق هرچیزو هرکس شدم بهش رسیدم چون نشونش دادم بیان کردم گریه کردم بجز...ولی یه چیزی را یاد گرفتم که هیچوقت جای خالی یه عشق ناگفته(عشقی که هیچوقت بیان نشد) پر نمیشه!!

                                      

زنگ ورزش

زنگ ورزش معمولا جز بهترین زنگهاست نه درسی داده می شه نه پرسیده، تازه تحرک ،انرژی ،نشاط هم داره.ولی توی دبیرستانی که من میرفتم (دبیرستان غیر نمونه غیر آدمیزادی!)یه کم فرق داشت :معمولا یک ربع تا نیم ساعت اول کلاس صرف عوض کردن لباس(منظور از لباس فقط شلوار ورزشی)آن هم پشت نیمکتهای مدرسه به چه مصیبتی(به دلیل شرم و حیا ) می شد یک  تعدادی از بچه ها هم همیشه عذری برای ورزش نکردن داشتند از پوشیدن شلوار ورزشی معاف می شدند.خلاصه بعد از پشت سر گذاشتن این مرحله سخت می رفتیم تو حیاط  بغیر از چند نفری که والیبال بازی می کردند بقیه گروه گروه می شدندیه گوشه از حیاط می نشستند وحرف حرف ...می زدند تا زنگ می خورد(البته بعضی روزها استثنائ یک دست بدمینتون هم بازی می کردیم)در مجموع زنگ مفرحی بودبه جز قسمت اولش(پوشیدن شلوار ورزشی )ولی این مشکل خیلی طول نکشید ذهن خلاق یکی از بچه ها مساله را حل کرددیگه نیازی به آوردن شلوار ورزشی و عوض کردنش نبودزنگ ورزش که می شد هر کی یک گچ سفید بر می داشت دو تا خط سفید از بالا به پایین روی ساقهای شلوارش می کشید، می شد شلوار ورزشی!!!(فقط یه مارک adidas کم داشت) بعد با خیال راحت می نشستیم و به بحث های دخترانمون می پرداختیم با اینکه ساعات بسیار خوشی بود ولی حیف که  به ندرت به ورزش کردن می گذشت. شاید اگر توی برنامه مدرسه علاوه بر زنگ ورزش زنگ بحث و خاطره هم می گذاشتند  از ورزش هم بهره ای برده می شد(ولی نه !اگر همه ساعات مدرسه هم میشد ساعات بحث و....بازهم بچه ها وقت کم می آوردند!!)